و این آخرین سال حکونت فرانکو است. با مرگ او سازمانهای ناراضی و تروریستی به حق یا نا به حق دست به مبارزات مسلحانه زدند و در این راه تعدادی از افسران اطلاعاتی نیز که سالها در دل خود مخالف دیکتاتوریهای فرانکو بودند به این سازمانها ملحق شدند. ای تا (اتا) معروفترین این سازمانها هم به مبارزه با دولت فرانکو میپرداختند و هم اینکه همین افسران اطلاعاتی را شکار میکردند.
سینمای بیرمق و رو بزوال اسپانیا سالهاست که اسیر رخوت شده و چیرگی تی وی های این کشور بر بدنه سینمای اسپانیا دیگر قوتی برای آن باقی نگذاشته است. اسپانیایی که خود غولهای ممتاز را به هالیوود دهه 30 تا 40 تحمیل میکرد حالا خود به یک سینمای فرتوت دچار گردیده است. با این همه در 2 دهه اخیر گاهی جرقههایی و استعدادهایی در سینمای این کشور زده میشود که شاید بتوان میگوئل کورتیس را جز این دسته به شمار بیاوریم.
فیلم جنجالی او با نام گرگ ( نام اصلی دل لوبو ) محصول 2004 یک تریلر ماجراجویانه و تاریخی است که تحولات این کشور در سالهای پایانی دیکتاتوری فرانکو را نشان میدهد. در فیلم گرگ چارچوب داستان حول محور یک افسر ارشد سازمان اطلاعاتی اسپانیا، مردمان باسک که خواهان استقلال بودند و گروه مبارزه خواه و مسلح ای تا می گذرد.
ادرواردو نوریه گا (در نقش کلیدی تکسما) که ابتدا برای برقرار ماندن رژیم فرانکو تلاش میکند ظاهرا راه خود را عوض کرده و سلسله اقداماتش منجر میگردد به قوت گرفتن سازمان ای تا که تشکیلاتی است برکشیده از ناراضیان و مردمان ایالت باسک. اما تمام این اقدامات به خاطر اینست که نوریگا یک مامور نفوذی است.
ماجراها و سنگ بنای داستان بین سالهای 1973 تا 1975 روی میدهد.و این آخرین سال حکومت فرانکو است چراکه او در همین سال بدلیل سرطان پیشرفته درگذشت. با مرگ او سازمانهای ناراضی و تروریستی به حق یا نا به حق دست به مبارزات مسلحانه زدند و در این راه تعدادی از افسران اطلاعاتی نیز که سالها در دل خود مخالف دیکتاتوری های فرانکو بودند به این سازمانها ملحق شدند. ای تا، معروفترین این سازمان ها هم به مبارزه با دولت فرانکو می پرداختند و هم اینکه همین افسران اطلاعاتی را شکار می کردند.
اوضاع و احوال پیچیده ی آن زمان ، دستمایه اصلی فیلم گرگ می باشد. اگر فیلم گرگ را دیده اید ،شاید موافق باشید در ابتدای فیلم ،کاراکتر ادواردو نوریه گا اصلا برای تماشاگر قابل قضاوت نیست. چرا که در 10 دقیقه ابتدایی فیلم آنچه دیده می شود در حقیقت و البته بدرستی به معرفی اوضاع و احوال آن زمان اختصاص دارد. اینکه گروهی از اعضای ای تا دستگیر شده و به اعدام محکوم شده اند و مقارن ورود ادواردو نوریه گا به ایالت باسک این حکم اجرا شده؛ یا گروگانگیری بدستور سران ای تا، تا ترور و کشتار سران اطلاعاتی فرانکو ؛ و همچنین بمب گذاریهای حین انتخابات سال 1974 که از هر سه طرف یعنی از حکومت و از مردم بیگناه کوچه و خیابان و هم چنین از خود ای تا قربانی میگیرد ؛ همگی برای شناساندن اوضاع و احوال مادرید و ایالت شمالی اسپانیا یعنی باسک به تماشاگری است که به احتمال قریب به یقین هیچ اطلاعاتی از آن دوره اسپانیا نداشته است.
گرگ را میتوان کمی تا قسمتی یک تریلر سیاسی تاریخی نیز دانست. چراکه بدنبال ریشه ها نیز رفته و پس از معرفی زمان و مکان داستان به سراغ عوامل و بازیگران اصلی رخدادهای سال های هفتادو سه تا هفتادو پنج رفته است و در قالب یک داستان سینمایی سعی داشته به ذکر حقایق بپردازد. اما عیرغم اینکه در تیتراژ ابتدایی بسیار به اختصار آورده شده که داستان فیلم گرگ واقعی است، در مواقعی این روند رنگ میبازد. البته اصل ماجرا و کاراکتر کلیدی فیلم واقعی است. ادواردو نوریه گا در نقش تکسما در حقیقت یک نقش رئال بازی کرده است. نقش یک مامور اطلاعاتی که هنوز هم در لیست سیاه ای تا قرار دارد .
گرگ به واقع نام یک سری عملیات مخفی است که توسط یک افسر ارشد سازمان اطلاعاتی اسپانیا به نام مایکل لی گازارا رهبری میشد. او در سازمان ای تا، توانست بعنوان یک مامور دو جانبه نفوذی عمل کند و اقداماتش در نهایت منجر به دستگیری 150 نفر از اعضای سازمان تروریستی ای تا شد.
در حکومت بعدی که حکومتی پارلمانتیسم بود این گروه از زندانی ها تحت عنوان زندانی های سیاسی شناخته و محاکمه گردیدند( پس از مرگ فرانکو حکومت اسپانیا اگرچه از سال 1975 با به تخت نشستن پرنس کارلوس سلطنتی گردید اما این مقام صرفا و قهرا یک مقام تشریفاتی است و مجلس نخست وزیر و کابینه را انتخاب می کند ، به روایت دیگر با توجه به مفاد قانون اساسی ، پادشاه اجازه هیچ گونه اقدامات اجرایی ندارد ، چیزی تقریبا شبیه سوئد ، بلژیک ، نروژ و همچنین انگلستان ) . در این میان نیز برای لی گارزا که توسط سران باقی مانده ی ای تا مهمترین هدف و خائن شناخته شده بود ، یک زندگی مخفی و تحت حمایت کامل دولت به وجود آمد. هنوز که هنوز هست ، ای تا یی ها در بدر بدنبال لی گازارا هستند تا انتقام خود را از او بگیرند ...
یک نکته مهم در ساخت فیلم تقریبا طولانی و دو ساعت و نیمه گرگ، وجود و یا تزریق سوسپانس به ویژه در سکانسهای معرفی گروه ای تا و همچنین رفتارهای نوریه گا در برخورد با اعضای این گروه و در مقابل برخورد با همکاران اطلاعاتی میباشد که از ماموریت مرگ و زندگی او اطلاعی ندارند. این تعلیقها به جا و به اندازه با داستانکهای ماجرای اصلی پیوند خورده است از این رو سیر کلی روایت در فیلم گرگ نه کشدار بنظر میرسد و نه الکن از کار در آمده، ضمن اینکه به هرحال گرگ یک فیلم تاریخی با کاراکتر واقعی است و همه ی اینها دست سازنده را در مواقعی برای تزریق مناسب سوسپانس میبندد.
جدای از پایان بندی، شاید بتوانیم گرگ را با فیلم سیاسی و خوش ساخت دیگری به نام سه روز کندور (این فیلم را با بازی رابرت ردفورد به یاد بیاورید ضمن اینکه سه روز کندور چند باری از همین تی وی های خودمان نیز پخش شده ) مقایسه کنیم.
در سه روز کندور نیز مامور مخفی ماجرا هم می بایست مناسبات خودش با همکارانش را سبک و سنگین و به اصطلاح هندل میکرد و همچنین نوع رفتارش با گروه سیاسی که مامور مهار و اخذ گزارش از ایشان بود را نیز باید به ظرافت طی مینمود تا بلکه به سرانجام دلخواه برسد ...